حضور گاهگاهت بازی خورشید با ابر استکه پنهان میشوی گاهی و پیدا میشوی گاهی + نوشته شده در شنبه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۳ ساعت 14:4 توسط سوری | بخوانید, ...ادامه مطلب
شازده کوچولو پرسید: کی اوضاع بهتر میشه؟روباه گفت: از وقتی که بفهمی همه چیز به خودت بستگی داره... + نوشته شده در دوشنبه دهم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 9:40 توسط سوری | بخوانید, ...ادامه مطلب
در ابریشم عادت آسوده بودم تو با بال پروانه من چه کردی....., ...ادامه مطلب
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفاییعهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی + نوشته شده در یکشنبه دوم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 15:10 توسط سوری | بخوانید, ...ادامه مطلب
گاهی دلم هیچ چیز نمیخواهدجز گپ ریز ریز با مادرمهی من حرف بزنمهی او چای تازه دم بریزدهی چایام سرد بشودهی دلم گرمآنجا که چایات سرد میشودو دلت گرمخانه مادر است + نوشته شده در چهارشنبه پنجم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 8:26 توسط سوری | بخوانید, ...ادامه مطلب
گر کس بودی که زی توام بفگندی خویشتن اندر نهادمی به فلاخن, ...ادامه مطلب
حکایت باران بیامان استاین گونه که مندوستت میدارمشوریدهوار و پریشانبر خزهها و خیزابهابه بیراهه و راهها تاختنبیتاب، بیقراردریایی جستنو به سنگچین باغ بسته دری سر نهادنو تو را به یاد آوردنحکایت باران بیقرار استاین گونه که من دوستت میدارم"شمس لنگرودی" + نوشته شده در چهارشنبه نهم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 9:24 توسط سوری | بخوانید, ...ادامه مطلب
فرصتی نمانده استبیا همدیگر را بغل کنیمفردایا من تو را میکشمیا تو چاقو را در آب خواهی شستهمین چند سطردنیا به همین چند سطر رسیده است*****به اینکه انسانکوچک بماند بهتر استبه دنیا نیاید بهتر است*****اصلااین فیلم را به عقب برگردانآن قدر که پالتوی پوست پشت ویترینپلنگی شودکه میدود در دشتهای دورآن قدر که عصاهاپیاده به جنگل برگردندو پرندگاندوباره بر زمین...زمین...نه!به عقبتر برگردبگذار خدادوباره دستهایش را بشویددر آینه بنگردشایدتصمیم دیگری گرفت ..."گروس عبدالملکیان" + نوشته شده در شنبه نهم دی ۱۴۰۲ ساعت 12:47 توسط سوری | بخوانید, ...ادامه مطلب
در قفس خیال تو تکیه زنم به انتظار تا که تو بشکنی قفس پر بکشم به سوی تو, ...ادامه مطلب
دل بستهام به پاییز شاید دوباره سر مهر بیایی..., ...ادامه مطلب
تو را من چشم در راهم .... :غریب آشنا", ...ادامه مطلب
میانت را و مویت را اگر صد ره بپیماییمیانت کمتر از مویی و مویت تا میان باشد"سعدی" + نوشته شده در چهارشنبه بیست و هشتم تیر ۱۴۰۲ ساعت 8:5 توسط سوری | بخوانید, ...ادامه مطلب
هرجا سخن از جلوه آن ماه پری بودکـار مـن سودازده، دیوانه گـری بود"فرخی یزدی" + نوشته شده در یکشنبه هفتم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 8:53 توسط سوری | بخوانید, ...ادامه مطلب
همـه هست آرزویــم کـه ببینم از تـو روییچه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی + نوشته شده در پنجشنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 9:47 توسط سوری | بخوانید, ...ادامه مطلب
بدترین اتفاق در پاییز آن است، که کسی برود؛رفتنهای پاییز با رفتنهای دیگر فرق میکند،رفتنهای پاییز در سکوت انجام می شوند،رفتنهای پاییز شوخی سرشان نمی شود،و زندگی این را به ما خوب یاد داده بود.آدمهایی که در پاییز میروند، هرگز بر نمیگردند، حتی اگر برگردند، دیگر آن آدم سابق نیستند،و این خاصیت پاییز است که همه چیز را تغییر میدهد؛خیابانها را، کوچهها را، پنجرهها را، خاطرهها را، درختها راو بیشتر از همه، آدمها را ... + نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم آذر ۱۴۰۱ ساعت 8:41 توسط سوری | بخوانید, ...ادامه مطلب